پيام دوستان
+
وقتي ارنست چگوارا را در پناهگاهش باکمک چوپان خبرچين دستگير کردند، يکي از چوپان پرسيد: چرا خبرچيني کردي درحالي که چگوارا براي آزادي شماها مبارزه ميکرد!!؟
چوپان جواب داد که او باجنگهايش گوسفندان مرا ميترساند!
انساني انقلابي که براي جامعه اي نادان مجاهدت ميکند،مانند کسي است که خودش را آتش مي زندتا روشنايي را براي جماعتي نادان فراهم سازد .
_چقدر اين داستان برايتان آشناست؟!
جوادتبريزي
12:13 صبح
* راوندي *
اين داستان در مورد تمام آزاد مردان و آزاده زنان دنيا تکرار مکررات است و سرور آزادگان عالم هم به همين سرنوشت دچار شد بنابراين آنان که براي رضاي خدا يا اهدافي مانند آن عمل ميکنند انتظارش را دارند .
مهرباني #
@};-
انديشه نگار
{a h=n45}مهرباني #{/a} @ راوندي سپاس از حضورتون
جوادتبريزي
جهل وتزوير،مثل دولبه تيزيک قيچي اند،ومحل تلاقي آن دو ذبح حقيقت و عدالت است،وهميشه جهل مقدس درخدمت تزوير متظاهربوده است.درودبربانوي انديشه@};-
+
به سرزمين سيستان آمده ام مهد رستم مردمانش همه سرشار از مهرباني وعشق.. امان از بيداد زمان بر اين قوم پاک سرشت....خاک اين خطه طلا بود خرابش کردند
اندکي آب و هوا بود خرابش کردند
ما که با نو شدن شهر مخالف بوديم
شهر ما خانه ما بود خرابش کردند
هدف ميکده و کعبه و بتخانه يکيست
هر کجا راه خدا بود خرابش کردند
جوادتبريزي
12:11 صبح
+
سه رسم ناپسند
خيال بافي
رويا پردازي
توهم گرايي
سه عامل مهم
عدم تمرکز و عدم حضور ذهن هستند
که موجبات شاديهاي بي اساس
ناداني و ترس و اضطراب و نگراني
بيماري و عقب ماندگي
و در نهايت جنون و خرافه گري را فراهم ميسازند.
*ترخون بانو*
ديروز 10:3 عصر
درسته جناب راوندي،ولي اگر خيال بافي رويا پردازي را از زندگي انسان ها بگيريم زندگي خشک و خالي وناچسب ميشه،واساس شعرهاي زيباي عاشقانه هم همين دوعنصراند.
+
زندگي يک هنر است.
نبايد زندگي را ساده بنگاري.
به دنيا آمدن همان زندگي نيست.
به دنيا آمدن فقط يک فرصت است.
تو بايد خودسازي کني.
تو بايد هزاران چيز را
از وجودت بيرون بريزي.
بايد طمع، خشم و...را دور بريزي
آنها چون علفهاي هرز هستند.
وجود ما را انبوهي از
علفهاي هرز فراگرفته.
بايد تمام خاک را عوض کنيم
تا گلهاي سرخ سر برآورند.
مهرباني #
ديروز 3:38 عصر
+
به آفتاب نگويي چه رفت با ما دوش به کلک خسته من شعر ناب مي لرزد..... سلام برصاحبان خانه دلهاي خسته اما پر مهر وبلاگي...
مهرباني #
ديروز 3:31 عصر
وبلاگ نويسان که در اين عرصه خسته اند ... بار سفر چه از اين خانه بسته اند ... آنانکه در اين عرصه تاريخ مانده اند ... تعداد اندکي که همه دل شکسته اند . اينهم نمونه شعر في البداهه يک بار مصرف خيال باف :) درودتان باد @};-
{a h=ravandi} راوندي {/a} @};زنده به مهر استاد پروانگان هنرمندان را دوست دارند از اين رو گردشان در حرکتند دلتون به عشق زنده
+
تو ماه بودي و بوسيدنت، نمي داني
چه ساده داشت مرا هم بلندقد مي کرد!
#کاظم_بهمني
*ترخون بانو*
ديروز 10:30 عصر
*ليلا*
ديروز 7:36 عصر
+
کاش ميشد در برگشت به گذشته به خانه پر مهر پدري ميرفتم. به شهر پر از عشق، پر از ديار مردمان صبور، فهيم اي کاش..... آخر راست گفته اند خانه پدر و مادر بعد از خانه خدا تنها خانه ايست که روزي ده ها بار مي تواني بدون دعوت بروي و هر بار صاحبخانه از ديدنت خوشحال و خوشحال ترشود
*ليلا*
ديروز 7:35 عصر
دقيقا،وچه خاطراتي که در خانه پدري جامانده......مرا ببر به خانه اي كه خانه ي توست
ببر مرا كه دل پر از بهانه ي توست
مرا بخوان كه عاشقانه اي ندارم
هواي سينه ام پر از ترانه ي توست
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} اي استاد :-)};ممنون از هميشه حضور.... اي دوست بيا تا غم فردا نخوريم، وين يک دم عمر را غنيمت شمريم